آینه ای که فرهاد مهراد با یأس و سرخوردگی مقابلش سخن م یگوید، م یشکنند، هزار تکه م یشوند
و ترمیم ناپذیر یشان را به رخ مان م یشکند، ولی باز از نمایش تلخ یها، شکس تها و کژی های ما دست
برنمی دارند، که حتی آن گاه که «بشکنند و هزار تکه شوند » باز هم ما را با هم هی شکس تها، تلخ یها و
سیاهی ها نشان می دهند. ما در گاه شکس تها اشیاء را م یشکنیم و با شکستن هر شکستنی ای نفرین
ابدی آن ها را به جان می خریم که تا آخرین دم از نمایش تلخ یهای ما، شکس تهای ما، سیاهی های ما
در هزاران تکه ی پراکنده شان دست برنمی دارند. همه می دانیم که آین هی شکسته را نمی توان تعمیر
کرد، همه می دانیم که شیء شکسته خرد م یشود، ولی هر شکستنی انگار یادآور ترس ما از شکست
است، بیهوده نیست که وقتی آینه ای را م یشکنی، محکومی، چون که آین هی شکسته برای ات هفت
سال بدبختی خواهد آورد.
در این مجموعه تلاش شده است تا مفهوم شکنندگی در فرم های مختلف تجسم یابد. قطعاتی نقره ای
بیانگر حس و حال انسانی.
حافظ روحانی