سخنى کوتاه پیرامونِ ردیف و دستگاه
ردیف
«ردیف» در زبان فارسى به معنى پشت سرهم قرار گرفتن منظم است. هرگاه تعداد زیادى از چیزها اعم از جاندار و بىجان را بهصورت منظم و منطقى و به ترتیب خاصِ مناسبِ آن پشت سرهم قرار دهیم آنها را بهصورت ردیف درآوردهایم.در موسیقى دستگاهى نیز این واژه (ردیف) به همین معنى بهکار برده مىشود. ردیف در موسیقى دستگاهى به معنى پشت سرهم قرار گرفتن نغمهها با نظم، منطق، زیباشناختى و فرهنگ خاص است. واژهى ردیف با دو مفهوم در موسیقى دستگاهى بهکار مىرود:
۱. واژهى «ردیف» به صورت مجرد به معنى کل نغمات موجود در هفت دستگاه است.
۲. واژهى «ردیف» به صورت پیشوند هر دستگاه به معنى پشت سرهم قرار گرفتن نغمات آن دستگاهِ بخصوص است. به عنوان مثال: ردیف دستگاه ماهور به معنى پشت سرهم قرار گرفتن نغمههاى موجود در دستگاه ماهور است.
دستگاه
پیشوند «دستگاه» قبل از هر اسم به معنى کلّى است که از جزئیات مختلف تشکیل مىشود. مانند: دستگاه حاکم که کلى است از مجموعهى دستگاههاى مختلف. و یا دستگاه قضایى که از ادارات مختلف در امور قضا تشکیل مىشود. واژهى دستگاه براى اشیایى که از جزئیات مختلف تشکیل مىشوند نیز صدق مىکند مانند: دستگاه نمابر، دستگاه رایانه.
پسوند «گاه» در زبان فارسى بعد از هر فعل به معنى محل انجام آن فعل است. مانند: دانشگاه (محل کسب دانش)، خوابگاه (محل خوابیدن)، زایشگاه (محل زاییدن).
در موسیقى دستگاهى نیز، واژهى «دستگاه» به دو مفهوم بهکار برده مىشود.
۱. دستگاه، به معنى کل نغمات در دستگاه بخصوص است. مانند: دستگاه شور که داراى جزئیات مختلف است. به عنوان مثال: دستگاه شور تشکیل مىشود از شور، ابوعطا، بیات ترک، افشارى، دشتى و نغمات و یا گوشههاى مربوط به آنها
۲. دستگاه به معنى جاى دست (یا همان انگشتگذارى بر روى سازهاى مختلف)
ردیف موسیقى ایران شامل هفت دستگاه اصلى و پنج دستگاه فرعى است که اصطلاحاً در موسیقى دستگاهى به دستگاههاى منشعبشده از دستگاههاى اصلى بهجاى دستگاه از عنوان «آواز» استفاده مىشود.( «آواز» در اینجا به معنى خواندن نیست) در نتیجه ردیف تشکیل مىشود از هفت دستگاه و پنج آواز.
دستگاهها
دستگاه شور
آوازهاى دستگاه شور: آواز ابوعطا، آواز بیات ترک، آواز افشارى، آواز دشتى، آواز بیاتکرد.
دستگاه سهگاه
دستگاه چهارگاه
دستگاه همایون
دستگاه ماهور
دستگاه نوا
دستگاه راستپنجگاه
عناوین و اصطلاحات دیگر در ردیف
اصطلاحات و عناوین ردیف مترادف با مفهوم آنها در زبان فارسى است.
درآمد: به معنى شروع که معرف فضاى اصلى هر دستگاه است.
شاهد: نتى است که بیش از نتهاى دیگر تکرار مىشود و آهنگ پیرامون آن دور مىزند.
ایست: نتى است که آهنگ روى آن پایان مىیابد.
گوشه به معنى قسمت مشخصى از هر دستگاه است و مىتوان آن را به ۴ نوع تقسیم کرد.
۱. گوشههاى ریتمیک. این گوشهها براساس وزن بخصوصى اجرا مىشوند. مانند چهارپاره با وزن واحد در دستگاه ماهور، و گوشهى حجاز در آواز ابوعطا.
۲. گوشههاى به نام محل. مانند شوشترى، بختیارى از دستگاه همایون، گیلکى از آواز دشتى یا ابوعطا، عراق از دستگاه ماهور، نوا، و آواز افشارى.
۳. گوشههایى که به نام اشخاص در ردیف ثبت شدهاند. (نغمههایى که توسط استادان در ردیف آمده به نام خودشان در ردیف نواخته مىشوند) مانند نصیرخانى، صادقخانى، ملکحسین.
۴. گوشههایى که حالتى توصیفى دارند. مانند طربانگیز، مهربانى، جامهدران.
نقش گوشهها
گوشهها نقش تغییر موقعیت و حالت در دستگاهها را دارند. به عنوان مثال بعد از اجراى درآمد ماهور که داراى نتهاى ایست و شاهد مشخص است، با اجراى گوشهى دلکش بهطور کلّى ماهیت دستگاه ماهور تغییر مىکند؛ نتهاى شاهد و ایست تغییر کرده و نسبت فواصل عوض مىشوند. به همین دلیل حالتى کاملاً متفاوت از درآمد ایجاد مىشود.
گوشهها در ردیف معمولاً بعد از درآمد به ترتیب بم تا زیر نواخته مىشوند و دستگاه را به اوج مىرسانند. در ردیف بعد از اجراى هر گوشه بهوسیلهى «فرود» (پل ارتباطى گوشه و درآمد) به فضاى اصلى دستگاه مراجعت مىشود.
× × ×
آموزش سینه به سینه که نوعى انتقال شفاهى تکنیک، احساس و عواطف موسیقایى استاد به شاگرد است، همواره براى آموزش ردیف بهکار گرفته شده است. تکیهى مطلق به روش سینه به سینه طبعاً هنرجویان را با محتواى ردیف بهطور عمیق و دقیق آشنا نمىسازد. هنرجویان ردیف را مىنوازند بدون آنکه بتوانند در زمینهى آن از خود خلاقیت نشان دهند، زیرا اغلب در آموزش سینه به سینه استادان فقط به حافظهى شاگردان تکیه دارند و نه به تشویق آنها براى درک بسط و گسترش گوشهها. هنرجویان اغلب گوشهها را در محدودهى ردیفهاى روایتشده مىپندارند و هرگونه گسترش و خلاقیت در آنها را غیرممکن تصور مىکنند. بدیهى است که هدف از آموزش ردیف، آشنایى عمیق هنرجویان با الگوهایى است که خلاصهوار در روایتهاى مختلف نقل شدهاند. مسلماً دامنهى گوشهها بنابه ذوق و خلاقیت هنرجویان پس از آشنایى عمیق آن مىتواند گسترش یابد و زمینههاى لازم را در ذهنشان براى بداههنوازى فراهم سازد. براى درک و فراگیرى تکنیک، حس و ظرافتهاى ردیف، سه روش سمعى و بصرى و نظرى نقش عمده دارند:
۱. روش سمعى، همان روش سینه به سینه است که شاگرد در محضر استاد و با پیروى از او نغمهها را با تداوم و تکرار درک مىکند.
۲. روش بصرى، استفاده از نُت است که تجسم شکلهاى گوناگون جملههاى ردیف و ضبط تصویرى آنها را در حافظه امکانپذیر مىسازد.
۳. روش نظرى، تجزیه و تحلیل عبارتها و جملهها و کشف ارتباط آنها با یکدیگر است که درک عمیق و اجراى دقیق را بهدنبال خواهد داشت.
هنرجویان با بهرهگیرى از این سه شیوه مىتوانند ردیف را خوب فراگیرند و خوب بنوازند و خوب آموزش دهند. بدون تردید تسلط هنرجویان به تئورى ردیف و آگاهى به عناصر تشکیلدهندهى آن، راه را براى خلاقیت، نوآورى و اعتلاى حس زیبایىشناسى آنان در بداههنوازى هموار خواهد ساخت.
حسین علیزاده
بهار ۱۳۸۱