دیشب که بارون اومد
هاجر لب بوم اومد
یک خار رفت تو دستش
چیک و چیک و چیک خون اومد
خونش چکید تو باغچه
یک دسته گل در اومد
رفتم گلش بچینم
پرپر شد و بالا رفت
رفتم پرپر بگیرم
گفتر شد و هوا رفت
رفتم کفتر بگیرم
آهو شد و صحرا رفت
رفتم آهو بگیرم
ماهی شد و دریا رفت
دریا پر از صدف بود
صدف پر از مرواری
هاجر جای تو خالی